danialdanial، تا این لحظه: 16 سال و 3 ماه و 3 روز سن داره

دانیال زرنگ مامان بابا

روز عاشورای حسینی تسلیت باد. 15 اذر 90.

سلام عزیزم. امیدوارم که سلامت و خوش باشی. امروز روز عاشوراست و تا ساعت 10 خوابیدی. چون این شب ها دیر می خوابیم و من وسایل را اماده کردم و لباس سقات تنت کردم و البته بزرگ شدی و سعی میکردی که در بیاری و خلاصه کلافه بودی و منم خونه تنت کردم و عکس گرفتم و در اوردم و .... رفتیم بیرون. خیابون ما خیلی شلوغ شده بود و تا 1 ظهر بیرون بودیم و مشغول دسته دیدن و دنبال هیات و کلی عکس گرفتیم و اومدیم خونه. کلی بابا دامون این چند روزه نذری گرفته و جای همگی خالی خوردیم. ناهار خوردیم و خوابیدیم تا عصری که دیگه خونه بودیم و تو هم با خودت و ما مشغول بازی و... من و بابا هم فیلم دیدیم و تا شب خونه موندیم. اینم حکایت این...
16 آذر 1390

عکس جالب .( شب تاسوعا)

شب تاسوعا دنی خونه مامان بزرگ بود و من و بابا هم شب رفتیم هیات و دنبال دسته و ... اخر شب وقتی رفتیم دنبال دنی دم خونه مامانی این تاج گل زیبا را به مناسبت این ایام درست کرده بودن. بسیار زیبا و قشنگ بود و همه عکس میگرفتند. ...
16 آذر 1390

دنی و ببعی . شب تاسوعا.

مامانی شب تاسوعا سه تایی با هم رفتیم بیرون و مشغول دسته دیدن و دنبال دسته ها و تو هم برات جالب بود و هر جا وایمیستادیم تو هم ساکت وایمیستادی و تماشا میکردی. وقتی رسیدیم به این ببعی بابا بردت جلو و بهش دست میزدی و مثلا" نازش میکردی. ...
14 آذر 1390

6 ماه محرم - دنی اماده بیرون.

جمعه 6 محرم و ساعت 10 شب هست. اینجا داشتم امادت میکردم که با بابا برین هیات.منم خونه و توی حال و هوای خودم بودم وبرای خودم خلوت کردم و حسابی با اقا صحبت کردم. زیارت عاشورا خوندم و برای همگی - بخصوص تو پسر نازم دعا کردم. ((( التماس دعا از همه عزیزان در این شب های عزیز.)))     ...
11 آذر 1390

دنی در کنار علم و دسته های عزاداری و هیات.

ای جونم که مامانی حسابی پوشوندتت -چون هوا خیلی سرده و میترسم که سرما بخوری. این شب ها با بابایی میری هیات و محو تماشای مردم و دسته ها و ... هستی. جالب این که بی سر و صدا وایمیستی و نگاه میکنی. ((((اجرت با اقا امام حسین (ع) باشه.)))) ...
11 آذر 1390